دیشب قرار بود عشقم بره با خانواده ما پارک و خوش بگذرونن که ابجی مریم میره دنبال الهامم البته ابجی رقیه و امیر محمدم باهاش بودن . که در حالی که داشتن میرفتن خونه ما یه ماشین بیشعور که حواسش نبوده محکم میزنه به ماشین ابجی مریم و ماشین ضربه میخوره و ابجیا و عشقمم که شوکه میشن و بهشون ضربه وارد میشه و گردنشون درد میگیره و میترسن خیلی که هرچیزی بوده اینجور که من شنیدم بخیر گذشته و الان حال همشون خوبه ... از دیشب تا الان انگار رو آتیشم از نگرانی همش دعا میکنم خوب خوب باشن و چیزی نشده باشه ..,تصادف,عشقمو,ابجیا ...ادامه مطلب